جدول جو
جدول جو

معنی نصیب قزوینی - جستجوی لغت در جدول جو

نصیب قزوینی(نَ بِ قَزْ)
از احفاد دولتشاه و از پارسی گویان مقیم هند، و از مقربان دربار اکبرشاه است. او راست:
دارم صنمی چهره برافروخته ای
راه و روش عاشقی آموخته ای
او عاشق دیگری و من عاشق او
من سوختۀ سوختۀ سوخته ای.
(از صبح گلشن ص 520)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
نقیب خان قزوینی. از شاعران قرن دهم است و در زمان سلطنت اکبرشاه به هندوستان رفته است. او راست:
دارم صنمی چهره برافروخته ای
راه و روش عاشقی آموخته ای
اوعاشق دیگری و من عاشق او
من سوختۀ سوختۀ سوخته ای.
(از قاموس الاعلام ج 6) (از فرهنگ سخنوران ص 614)
لغت نامه دهخدا
(خَ بِ قَزْ)
جلال الدین قزوینی که لقب دیگر او خطیب دمشق است. از قزوین برخاست و به بلاد روم، یعنی آناطولی رفت و سپس راه دمشق و شام پیش گرفت و در جامع این دو شهر خطیب شد و از آنجا بمصر آمد و تاریخ وفات او 739 هجری قمری است. او را کتب چندی است که معروفترین آنها: ’تلخیص المفتاح’ و ’ایضاح التلخیص’ و ’سورالمرخانی من شعر الارجانی’ است. (از قاموس الاعلام ج 3). رجوع به از سعدی تا جامی ادوارد برون و ج 2 فهرست مسجد سپهسالار ص 416 و 432 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
آخوند درویش نصیرا قزوینی، از شاعران قرن یازدهم است، نصرآبادی آرد: ’در اوایل شباب... به قصد تحصیل کمال از قزوین بیرون آمده با درویش طفیل یزدی رفیق شده به سیاحت مشغول شده، رسالۀ حساب را پیش او خوانده به اصفهان آمده سکنی نموده و در خدمت آخوند مولانا محمد مؤمن تبریزی درس شروع کرده... در علم حساب به مرتبه ای بود که مانند نداشت و در حل معما و لغز هم ربط تمام بهم رسانید... تا در سنۀ 1079 عازم سفر آخرت شد’. او راست در معمای اسم عباس:
بس که یادش هست در جان خراب
دیده دل هر جانب خود آفتاب.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 530)
لغت نامه دهخدا